- نویسنده :
- بازدید : [۲۱۲] مشاهده
- دسته بندی : دسته: دلتنگی ,
گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد،
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم.
آنجا که چای ات سرد می شود
و دلت گرم
"خانه مادر است"
گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد،
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم.
آنجا که چای ات سرد می شود
و دلت گرم
"خانه مادر است"
دلم غمگین تر از هر شب، دو چشمم باز بی خواب است..
ببار ای آسمان امشب، که قلبم باز بی تاب است..
نه روز آرامشی در دل، نه شب در چشم من خواب است..
برایت شعر می گویم، که امشب شام مهتاب است..
من امشب با تو می گویم، همه ناگفته هایم را..
دمی با تو به سر بردن، خودش آرامشی ناب است...
یلدا منم
ڪہ در آخریڹ نفسهاے پاییز
آمدنٺ را
بہ انٺظار نشسٺہام ...
ٺا
ردّ قدمهایم را
در سپیدے برفها
ڪَم نڪردهاے
بیا
ڪہ دقیقہاے بیشٺر
بلنداے عشق را
جشڹ بڪَیریم
سارا_قبادے
عاشقانہ بامن باش..
عشــــق فقط ڪنارهم بودن نیست..
فقط حرف عاشقانہ نیست..
فقط ظاهرنیست..
عاشق ڪه باشی..
حتے اگرنباشم..
تـــــو عاشقانه بامنی
آه ، ای زندگی من آینه ام
از تو چشمم پر از نگاه شود
ورنه گر مرگ بنگرد در من
روی آیینه ام سیاه شود
عاشقم ، عاشق ستاره صبح
عاشق ابرهای سرگردان
عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام توست بر آن
می مکم با وجود تشنه خویش
خون سوزان لحظه های تو را
آنچنان از تو کام می گیرم
تا به خشم آورم خدای تو را !
من
چون پروانه اے
بـی قرار
حوالے دوست داشتنت
نفس مے ڪشم
عشق بازے مے ڪنم
اینجا
حوالے داشتن تو
چقدر هوا
براے زندگـی خوب است