- نویسنده :
- بازدید : [۱۹۲] مشاهده
- دسته بندی : دسته: عاشقانه ,
بہ ســــلامتــے
پــــســـــرے ڪہ وقتــے وارد زندگے
دختر شدگفت بہ گذشــتت ڪارے ندارم
چـون اومـدم آیــنـدتُ بـــسازم...
بہ ســــلامتــے
پــــســـــرے ڪہ وقتــے وارد زندگے
دختر شدگفت بہ گذشــتت ڪارے ندارم
چـون اومـدم آیــنـدتُ بـــسازم...
وقت رفتن چشمهایت،
را تماشا می کنم.
غصه هارا می کشم ،
در خویش و حاشا می کنم
آسمان بغضش شکست،
از خلوت سنگین من
زیر باران ، خاطراتت
را تماشا می کنم
کافیست
دل به دلم بسپاری...
شَهر را خانه ی چَشمان تو خواهم کرد ،
اَبر را چَتر ِنگاهت ،
وَ به پروانه ها می گویم!
گِرد این گُل اگر می چرخید...
عطرِ موهایش را به باد دهید تا گُلِستان بِشَود کُلِّ جَهان
شکفتی همچو گل در بازوانم
درخشیدی چو مِی در جام جانم
به بالِ نغمه ی آن چشم وحشی
کشاندی تا بهشت جاودانم ..