- نویسنده :
- بازدید : [۱۶۹] مشاهده
- دسته بندی : دسته: تنهایی ,
یلدا منم
ڪہ در آخریڹ نفسهاے پاییز
آمدنٺ را
بہ انٺظار نشسٺہام ...
ٺا
ردّ قدمهایم را
در سپیدے برفها
ڪَم نڪردهاے
بیا
ڪہ دقیقہاے بیشٺر
بلنداے عشق را
جشڹ بڪَیریم
سارا_قبادے
یلدا منم
ڪہ در آخریڹ نفسهاے پاییز
آمدنٺ را
بہ انٺظار نشسٺہام ...
ٺا
ردّ قدمهایم را
در سپیدے برفها
ڪَم نڪردهاے
بیا
ڪہ دقیقہاے بیشٺر
بلنداے عشق را
جشڹ بڪَیریم
سارا_قبادے
آخرین برگهای پاییز را می شمرم
وقتی
دستهایم را
جیب پالتو گرم می کند
و دلم را
تصور چشمهای تو
برای یافتنم برگرد
من
آخر پاییز ایستاده ام
از تنهایـے بمیر...
ولـے سراغ کسـے ڪہ دوستت نداره
نرو...
تنها موندن بهتر از خورد شدنہ
ولے لعنت بہ دلے ڪہ حرف حساب حالیش نیس..
اگر دیدی
آدمی با تنهاییش لذت می برد
بدان راز قشنگی در دلش دارد...
و اگر توانستی
حریم این تنهایی را بشکنی
بدان تو از رازش قشنگتری...
❤️
میخواهمت . . .
ولے . . .
دورے . . .
خیلے خیلے دور . . .
نه دستم به دستانت میرسد
نه چشمانم به نگاهت . ..
چاره اے ڪن !!!!
تو را ڪم داشتن ...
ڪم نیست . . .
درد است . . .