- نویسنده :
- بازدید : [۳۱۹] مشاهده
- دسته بندی : دسته: دلنوشته ,
مانه زندگیهایمان به قشنگی این عکس هآست
ونه دوست داشتنمان به تندی این شعرها
مافقط یک مشت آدم معمولی هستیم
که صبح هاصبحآنه میخوریم
ظهرهآناهار
شبهاغصه!!
مانه زندگیهایمان به قشنگی این عکس هآست
ونه دوست داشتنمان به تندی این شعرها
مافقط یک مشت آدم معمولی هستیم
که صبح هاصبحآنه میخوریم
ظهرهآناهار
شبهاغصه!!
آدمهای احساسی را باید کشت
قبل از اینکه خودکشی کنند!
میدانید ک راست میگویم
ب درد زندگی آهنیِ امروز نمیخورند
مــــــــــن
روزی خواهم رفت
و دیگر هرگز باز نخواهم گشت،
روزی خواهم خفت
و دیگر هرگز بر نخواهم خواست ،
روزی چشمــــــانم
برای همیشه بسته خواهند شد
روزی مى آید
که دیگر وجود نخواهم داشت،
روزی همه مرا فراموش خواهند کرد،روزی
شــــــــایـد
دلــــى برایم تنگ شود.،
هیچکس نمیداند آن روز کِى خواهد آمد
شاید سال ها بعد ، شاید هم یک سال،یک ماه ، یک هفته
اصلا شاید فردا
و یا شاید هم امروز
مــــرا ببخـــــش
اگر حتی لحظه ای از زندگیت را به کامت تلخ کردم
نمیدونم اگه بخوام خودکشی کنم ، چطوری خودمو بکشم ، فقط اینو میدونم که از
خودکشی میترسم . . از مردن نمیترسم ولی از خودکشی خیلی میترسم .
اینکه بخوای خودتو خلاص کنی جرأت میخواد ، کار هر ترسویی مثل من نیست .
نمیدونم . .. شاید . .
با چند تا قرص . .
با یه تیغ تیز یا یه تیکه شیشه شکسته . .
یه ارتفاع بلند که تو عظمتش احساس ضعف کنم و سرگیجه بگیرم . .
یه فنجون قهوه مسموم . .
یه آتیش داغ و سوزنده . .
یه . . . . . .
نه اینا همه ترسناکن و من خیلی ترسو تر ای این حرفام . . هیچوقت جرأتشو
نداشتم . .
ولی آخه . . از اینا ترسناکتر ، دردناکتر ، سخت تر . . . تنهایی . .
آره . . . خیلی وحشتناکه . .
جوری نیست که تو یه لحظه کارمو تموم کنه و راحت بشم . .
خیلی آروم و آهسته ، بدون صدا . . . زجرم میده ، خوردم میکنه . . جوری که
هیچکس صدامو نمیشنوه ،
حالا که جرأت ندارم خودمو بکشم ، پس باید به تدریج بمیرم . . با بی نهایت
احساس زجر . .
احساس تنهایی . . همین . . . مرگ تدریجی . . . . . . .
می دانم برای من نیستی...!؟
اما به احترامت
امشب
چنان از ته دل میخندم...
که،
کسی نفهمد،
که
قصه هایم، پشت غصه هایم
سنگر گرفتن....!