[RB@Blog_Title]

هیچوقت...

پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۳۴ ق.ظ
  • نویسنده :
  • بازدید : [۲۶۰] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: فاز سنگین ,

هیچوقت

فراموش نکن

که روزای سختت کی پیشت موند

کی ترکت کرد...


ادامه مطلب

خودکشی

چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۵۷ ب.ظ
  • نویسنده :
  • بازدید : [۲۰۹] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: فاز سنگین ,

نمیدونم اگه بخوام خودکشی کنم ، چطوری خودمو بکشم ، فقط اینو میدونم که از

 خودکشی میترسم . . از مردن نمیترسم ولی از خودکشی خیلی میترسم .

اینکه بخوای خودتو خلاص کنی جرأت میخواد ،‌ کار هر ترسویی مثل من نیست .

نمیدونم . ..  شاید . .

با چند تا قرص . .

با یه تیغ تیز یا یه تیکه شیشه شکسته . .

یه ارتفاع بلند که تو عظمتش احساس ضعف کنم و سرگیجه بگیرم . .


یه فنجون قهوه مسموم . .

یه آتیش داغ و سوزنده . .

یه . . . . . .

نه اینا همه ترسناکن و من خیلی ترسو تر ای این حرفام . . هیچوقت جرأتشو

 نداشتم . .

ولی آخه . . از اینا ترسناکتر ، دردناکتر ، سخت تر . . . تنهایی . .

آره . . . خیلی وحشتناکه . .

جوری نیست که تو یه لحظه کارمو تموم کنه و راحت بشم . .

خیلی آروم و آهسته ، بدون صدا . . . زجرم میده ، خوردم میکنه . . جوری که

 هیچکس صدامو نمیشنوه ،

حالا که جرأت ندارم خودمو بکشم ، پس باید به تدریج بمیرم . . با بی نهایت

 احساس زجر . .

احساس تنهایی . . همین . . . مرگ تدریجی . . . . . . .


ادامه مطلب

می دانم برای من نیستی...!؟

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ق.ظ
  • نویسنده :
  • بازدید : [۱۸۵] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: فاز سنگین ,


می دانم برای من نیستی...!؟
اما به احترامت
امشب
چنان از ته دل میخندم...
که،
کسی نفهمد،
 که
قصه هایم‌، پشت غصه هایم
سنگر گرفتن....!

ادامه مطلب