[RB@Blog_Title]

مانه زندگیهایمان به قشنگی این عکس هآست

پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ
  • نویسنده :
  • بازدید : [۲۹۹] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: دلنوشته ,


مانه زندگیهایمان به قشنگی این عکس هآست
ونه دوست داشتنمان به تندی این شعرها
مافقط یک مشت آدم معمولی هستیم
که صبح هاصبحآنه میخوریم
ظهرهآناهار
شبهاغصه!!


ادامه مطلب

مــــــــــن

چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۵۸ ب.ظ
  • نویسنده :
  • بازدید : [۲۶۰] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: تنهایی ,

مــــــــــن

روزی خواهم رفت

و دیگر هرگز باز نخواهم گشت،

روزی خواهم خفت

و دیگر هرگز بر نخواهم خواست ،

روزی چشمــــــانم

برای همیشه بسته خواهند شد

روزی مى آید

که دیگر وجود نخواهم داشت،

روزی همه مرا فراموش خواهند کرد،روزی

شــــــــایـد

دلــــى برایم تنگ شود.،

هیچکس نمیداند آن روز کِى خواهد آمد


شاید سال ها بعد ، شاید هم یک سال،یک ماه ، یک هفته

اصلا شاید فردا

و یا شاید هم امروز

 مــــرا ببخـــــش


اگر حتی لحظه ای  از زندگیت را به کامت تلخ کردم


ادامه مطلب

خودکشی

چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۵۷ ب.ظ
  • نویسنده :
  • بازدید : [۲۰۹] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: فاز سنگین ,

نمیدونم اگه بخوام خودکشی کنم ، چطوری خودمو بکشم ، فقط اینو میدونم که از

 خودکشی میترسم . . از مردن نمیترسم ولی از خودکشی خیلی میترسم .

اینکه بخوای خودتو خلاص کنی جرأت میخواد ،‌ کار هر ترسویی مثل من نیست .

نمیدونم . ..  شاید . .

با چند تا قرص . .

با یه تیغ تیز یا یه تیکه شیشه شکسته . .

یه ارتفاع بلند که تو عظمتش احساس ضعف کنم و سرگیجه بگیرم . .


یه فنجون قهوه مسموم . .

یه آتیش داغ و سوزنده . .

یه . . . . . .

نه اینا همه ترسناکن و من خیلی ترسو تر ای این حرفام . . هیچوقت جرأتشو

 نداشتم . .

ولی آخه . . از اینا ترسناکتر ، دردناکتر ، سخت تر . . . تنهایی . .

آره . . . خیلی وحشتناکه . .

جوری نیست که تو یه لحظه کارمو تموم کنه و راحت بشم . .

خیلی آروم و آهسته ، بدون صدا . . . زجرم میده ، خوردم میکنه . . جوری که

 هیچکس صدامو نمیشنوه ،

حالا که جرأت ندارم خودمو بکشم ، پس باید به تدریج بمیرم . . با بی نهایت

 احساس زجر . .

احساس تنهایی . . همین . . . مرگ تدریجی . . . . . . .


ادامه مطلب

می دانم برای من نیستی...!؟

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ق.ظ
  • نویسنده :
  • بازدید : [۱۸۷] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: فاز سنگین ,


می دانم برای من نیستی...!؟
اما به احترامت
امشب
چنان از ته دل میخندم...
که،
کسی نفهمد،
 که
قصه هایم‌، پشت غصه هایم
سنگر گرفتن....!

ادامه مطلب